عشقهاي بزرگ
ازپنجره اي کوچک هم
عبور ميکنند
تنهابراي رسيدن
وآرميدن در کنار تو
ع-گ
------------
جواني راباد برد
آنچه بجا مانده
خاکستريست
ازخاطره
ع-گ
------------
هنوزميسوزد خانه دل
از آتش
آن عشق
ع-گ
Wednesday, May 6, 2009
وقتي که مينوشيدمت
نگفتي الکل عشقت چند در صد بود؟
مستم کردي
گفتي الکل عشقت چند در صده؟
آخه نميخوام مست بشم
بسلامتي
وقتي خونم را گرفتند
در هر 100 ميليگرم خونم80 ميليگرم از عشقت وجود داشت
من مست عشق تو بودم
وقتي پليس از من خواست تا در دستگاه تنفس فوت کنم
نفسم بند آمده بوداز عشقت
What was the alcohole of your love
Because, i do not want to get drunk
Cheers
When I was drinking you didn't say?
What percentage was the alcohole of your love!
you made me drunk
Since i'm drunk
You shouldn't let me go
I have to stay
You know the saying:
Dont drink love
when you drive
نگفتي الکل عشقت چند در صد بود؟
مستم کردي
گفتي الکل عشقت چند در صده؟
آخه نميخوام مست بشم
بسلامتي
وقتي خونم را گرفتند
در هر 100 ميليگرم خونم80 ميليگرم از عشقت وجود داشت
من مست عشق تو بودم
وقتي پليس از من خواست تا در دستگاه تنفس فوت کنم
نفسم بند آمده بوداز عشقت
What was the alcohole of your love
Because, i do not want to get drunk
Cheers
When I was drinking you didn't say?
What percentage was the alcohole of your love!
you made me drunk
Since i'm drunk
You shouldn't let me go
I have to stay
You know the saying:
Dont drink love
when you drive
تراژدي ايرانيان در خارج
روز اول دادگاه:صحنه دادگاه:قاضي - منشي دادگاه- گزارشگر دادگاه - دادستان- وکيل تسخيري - پليس حفاظت دادگاه- متهمين و جمعيت حاضر در دادگاه
دادگاه: نام متهم آقاي "ب"را اعلام ميکند.
متهم در حاليکه در پايش زنجير دارد پشت شيشه در جايگاه متهمين و در کنار پليس ايستاده است.
مترجم به جلوي دادگاه ميرود و ميگويد: عاليجناب براي ثبت در دادگاه نام من .....است و مترجم رسمي زبان فارسي و امروز مترجم آقاي " ب" هستم.
قاضي : بگذاريد مترجم سوگند ياد کند.
مترجم به سوي جايگاه (تريبون) شهود ميرود
منشي دادگاه : آيا با قرآن سوگند ياد ميکني يا با انجيل و يا با دست , با کدام؟
مترجم: با دست
منشي دادگاه: لطفن دست راست خود را بالا بگيريد
.مترجم دست راست خود را بالا ميگيرد.منشي دادگاه:آيا سوگند ياد ميکني همه آنچه را در دادگاه مطرح ميشود به ا ندازه توانت به فارسي و انگليسي ترجمه کني و خداوند ياريت کند ؟
مترجم: سوگند ميخورم
."قاضي: بفرمائيد درکنار آقاي "ب
مترجم در کنار متهم قرار ميگيرد , سلامي ميکند و به متهم ميگويد که مترجم شما هستم و بعد رويش را بسوي دادستان, وکيل تسخيري و قاضي و منشي ميکند
.وکيل تسخيري: عاليجناب, آقاي "ب" ضامني ندارد , بنابراين درخواست ميکنم که آقاي "ب" در روز جمعه همين هفته مجددن به دادگاه برگردد
.متهم آقاي "ب" : چرا مرا آزاد نميکنند؟ الان بيست و چهار ساعت است که در اينجا هستم . مگر بعد از 24 ساعت آزادم نميکنند؟
وکيل تسخيري : افراد خانواده , دوست يا آشنا ئي ؟, بايد ضامن بياري
.متهم: من در اينجا کسي را ندارم
.وکيل تسخيري رو به قاضي: عاليجناب , تقاضا ميکنم آقاي "ب" روز جمعه به دادگاه برگردد
.پليس , متهم آقاي " ب" را با اشاره فراميخواند
.مترجم: حرفها را متوجه شدي ؟ اگر ضامن نياري ترا در زندان نگهميدارند
.در حاليکه پليس متهم را به زندان ميبرد, آقاي "ب" به قاضي و دادگاه و مترجم ملتمسانه و هاج و واج نگاه ميکند
.دَ ر زندان سکوت دادگاه را ميشکند و پشت سر متهم آقاي " ب" بسته ميشود
.اما پرونده هنوز باز است
ادامه ..........
دادگاه: نام متهم آقاي "ب"را اعلام ميکند.
متهم در حاليکه در پايش زنجير دارد پشت شيشه در جايگاه متهمين و در کنار پليس ايستاده است.
مترجم به جلوي دادگاه ميرود و ميگويد: عاليجناب براي ثبت در دادگاه نام من .....است و مترجم رسمي زبان فارسي و امروز مترجم آقاي " ب" هستم.
قاضي : بگذاريد مترجم سوگند ياد کند.
مترجم به سوي جايگاه (تريبون) شهود ميرود
منشي دادگاه : آيا با قرآن سوگند ياد ميکني يا با انجيل و يا با دست , با کدام؟
مترجم: با دست
منشي دادگاه: لطفن دست راست خود را بالا بگيريد
.مترجم دست راست خود را بالا ميگيرد.منشي دادگاه:آيا سوگند ياد ميکني همه آنچه را در دادگاه مطرح ميشود به ا ندازه توانت به فارسي و انگليسي ترجمه کني و خداوند ياريت کند ؟
مترجم: سوگند ميخورم
."قاضي: بفرمائيد درکنار آقاي "ب
مترجم در کنار متهم قرار ميگيرد , سلامي ميکند و به متهم ميگويد که مترجم شما هستم و بعد رويش را بسوي دادستان, وکيل تسخيري و قاضي و منشي ميکند
.وکيل تسخيري: عاليجناب, آقاي "ب" ضامني ندارد , بنابراين درخواست ميکنم که آقاي "ب" در روز جمعه همين هفته مجددن به دادگاه برگردد
.متهم آقاي "ب" : چرا مرا آزاد نميکنند؟ الان بيست و چهار ساعت است که در اينجا هستم . مگر بعد از 24 ساعت آزادم نميکنند؟
وکيل تسخيري : افراد خانواده , دوست يا آشنا ئي ؟, بايد ضامن بياري
.متهم: من در اينجا کسي را ندارم
.وکيل تسخيري رو به قاضي: عاليجناب , تقاضا ميکنم آقاي "ب" روز جمعه به دادگاه برگردد
.پليس , متهم آقاي " ب" را با اشاره فراميخواند
.مترجم: حرفها را متوجه شدي ؟ اگر ضامن نياري ترا در زندان نگهميدارند
.در حاليکه پليس متهم را به زندان ميبرد, آقاي "ب" به قاضي و دادگاه و مترجم ملتمسانه و هاج و واج نگاه ميکند
.دَ ر زندان سکوت دادگاه را ميشکند و پشت سر متهم آقاي " ب" بسته ميشود
.اما پرونده هنوز باز است
ادامه ..........
روز عشق
ديروز نه , پريروز روز عاشقان بود. روز جهاني عشق. روز اتحاد عاشقان عالم بر کلمه عشق و به پرواز در آوردن احساس .روز غلبه قلب بر عقل و روزي که تمام ايستگاهاي آتش نشاني جهان به حالت آماده باش در آمده بودند تا در جائي اگر در تنهائي عشقي ميسوخت خاموشش کنند. روزي که بسياري از سيمهاي تلفن بخاطر گرمايش بسيار احتمال سوختن و آتش گرفتن آنها ميرفت و گوشي تلفنها از گرمايش تن و صدا داغ ميکرد و دود از آن بر ميخواست و آژيرهاي خانه ها قطع نميشد. دم آن سيد والا گرم که عاشقي را دوست ميداشت , منظورم سيد والنتين يا سينت والنتين است. روز والنتين روز برافراشتن پرچم قلب است , روز بلند کردن و حمل آن پرچم و به احتزاز در آوردن آن بر بلنداي ( قله )فکر . روز تجد يد پيمان و تجديد قواي عشق . روز بازسازي درون بر زَشتيهاي برون. روزي که آمبولانسها آژير کشان براي نجات عشق بسرعت از خيابانها رد ميشوند.روزي که ميليونها سيم تلفن ميسوزد . روزي که شماره نهصد و يازده از حد شمارش ميگذرد. روزي که آتش عشق از هر گوشه اي زبانه ميکشد و يک اقيانوس آب هم براي خاموش کردن آن کافي نبود. روزي که همه قلبها مهربان ترند . روز والنتين روز سوختن است
.در اين روز ، قلب من ،
نا منظم ميزد
و در کنترل مغزم نبود
شورش کرده بود
ميخواست آزاد باشدو آزاد بود.
براي خودش آهنگ ميساخت و مينواخت.
منهم آنرا بحال،خودش گذاشته بودم
آخر آن روز،روز خودش بود.
مغز کاره اي نبود ،
قلب همه کاره بود.
.در اين روز ، قلب من ،
نا منظم ميزد
و در کنترل مغزم نبود
شورش کرده بود
ميخواست آزاد باشدو آزاد بود.
براي خودش آهنگ ميساخت و مينواخت.
منهم آنرا بحال،خودش گذاشته بودم
آخر آن روز،روز خودش بود.
مغز کاره اي نبود ،
قلب همه کاره بود.
Subscribe to:
Posts (Atom)